عید که آمد
فکری برای آسمان تو خواهم کرد
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی ستاره هایت بکشم
و گلدانی کنار ماهت بگذارم
زندگی که همیشه این جور پیچ و تاب نخواهد داشت
بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی
بایستی کنار پنجره و با درخت و باغچه صحبت کنی
پنهان نمی کنم که پیش از این سطرها دوستت دارم را می خواستم بنویسم
حالا کمی صبر کن
بهار که آمد
فکری برای آسمان تو و سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد
پ ن : یادمه پارسال این شعر رو برای کسی نوشتم که هنوز یادم مونده ... دیدن اون ،لحظه های کوتاهی بود اما یه حس ناب به من داد که من هنوز نمی دونم چطور حس می کنم بهش علاقه دارم !
سلام!
چقدر قشنگ نوشتی
پنهان نمی کنم که پیش از این سطرها " دوستت دارم " را می خواستم بنویسم...
دعوتید به وبلاگم