....

از چی بگم؟ 

 

از روزای باارزشی که دارم حرومشون می کنم 

 

از این حس های مزخرف...بغض هام... 

 

از اینکه زمان داره میگذره و من هنوز اندر خم یه کوچم... 

 

از این زندگی من که همه چی توش گره خورده... 

 

از اشکام که دارن سرازیر میشن.... 

 

 

از کی بگم؟ 

 

از اونی که باهاش هستم و نیستم! 

  

از این زمونه ی بد.... 

 

نمی دونم گیجم کلا.... 

 

 

کاش یه کم آرامش داشتم 

 

از این کلافگی داغون شدم.... 

 

+ می نویسم که این روزام...این حالم یادم نره... 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد