که مثلا یه روزی مثل امروز که اشکام دارن سرازیر میشن...
تو زنگ بزنی بگی پاشو بریم بیرون ...هرجا تو بگی...
منم زودی اشکام رو پاک کنم و آماده بشم...
با کلی ذوق دیدنت...
که بیای دنبالم و بریم یه جای خیلی قشنگ...یه جاده پاییزی...
یه آهنگ ...
و گرمای دستات که محکم دستامو فشار می دی
که میگی غصه نخور عزیزم....همه چی حل میشه
اون اشکایی که پاک می کنی...
و اون حس آرامش دوست داشتنی ...
و یه بوسه ی عمیق...
یه لبخند و........
+ چه چیزای ساده ای شدن آرزووو
آخه این چه زندگیه!!!!